روش مطالعه من هم مثل مطالعه کنکور نیست. من نمیخواهم همهچیز را حفظ کنم و طبق آن حفظیات سنجیده شوم. من میخواهم بفهمم و یاد بگیرم، این تفاوت زیادی با خواندن طوطیوار حفظ کردن دارد! زمانی که شما مطالعه میکنید و دیگران شما را به عنوان فردی کتابخوان میشناسند مهم این نیست که شما ادبی و حکیمانه حرف میزنید یا نه، مهم این است که شما به نسبت بقیه دریافت بیشتری از زندگی و همه مسایل مربوط به زندگی پیدا میکنید.
وقتی کتاب میخوانید تمام دریچههای ذهنی و روحی خود را باز بگذارید، اجازه دهیدناخودآگاه شما وارد میدان شود!
ناخودآگاه بدون اینکه نیاز به حفظ کردن داشته باشد تمام آن چیزی را که برای شما مهم هست در خود نگاه میدارد و به وقت نیاز یادتان میآورد که برای کمک به شما چیزهایی در چنته دارد! در هنگام مطالعه به فکر این نباشید که این جمله را حفظ کنم تا جلوی دوستان و آشنایان به من وجهه و شان خوبی بدهد، به این فکر نکنید که قرار است با مطالعه و کتاب خواندنتان وجهه اجتماعی بخرید! به این فکر نکنید که حالا باید هر چه بیشتر از جملات قصار و اشعار خوب در حرف زدنم استفاده کنم تا فرد معقول و کتابخوانی دیده شوم. نه! این حفظیات بدون مطالعه هم قابل انجام دادن هستند. با یک سرچ کوچک در گوگل و بعد شروع به حفظ کردن این کار شدنی است.
با خواندن کتابهای متفاوت شما با هر مسئلهای بارها از زوایای مختلف روبرو میشوید. مانند اینکه کسی نقشه فرار را روبروی شما گرفته باشد! تمامی راهها و انتخابها برای شما روشن و واضحاند. شما بارها در قالب شخصیتهای متفاوت زندگی کردهاید و تصمیمهای مختلفی گرفتهاید. شما کم کم همان پیر خردمندی میشوید که در تمام داستانها حسرتش را میخوردید! حقیقت جالبی که در مورد اکثر انسانها وجود دارد آرزوی زیستن چندباره و تجربه زندگیهای متفاوت است، اما اکثر آنها از این تجربهای که به راحتی در اختیار آنها گذاشته شده غافلاند! کتاب خوب! ماشین زمانی که همه، سالها از آرزوی داشتنش دم میزنند همان ادبیات است! شما با مطالعه در زمان سفر میکنید. (بسیار سفر باید تا پخته شود خامی…)
ذهن شما به صورت ناخودآگاه سرشار از کلمات و لغات است، پس به صورت ناخوداگاه شما خیلی بهتر از بقیه قادر به توضیح درونیات و تفکرات و باز کردن مسایل هستید. شما با انواع استعاره و توصیف در کتابها مواجه شدهاید پس به راحتی استعاره پنهان پشت هرچیزی را درک میکنید. زندگی ما و این دنیا یک استعاره بزرگ است و چطور بدون درکی از ادبیات میتوانیم از این استعاره رازگشایی کنیم؟
نحوه دریافت شما به عنوان یک فرد کتابخوان حتی از یک فیلم هم بسیار متفاوتتر از یک فرد عادی خواهد بود. شما در بحثها خیلی راحتتر از یک فرد غیر کتابخوان موفق به توضیح و صحبت کردن میشوید. دیدگاه شما نسبت به خیلی از مسایل بازتر و وسیع میشود و به راحتی میتوانید تصمیماتی بگیرید که زندگی شما را از اشتباه و تجربههای بد خالی کند.
در دنیای امروز چیزی که بیشتر از هر موضوعی اهمیت دارد شخصیسازی است. همه سعی در شخصیسازی و درست کردن سبک و روشهای شخصی برای زندگیشان هستند. چیزهایی که نشان دهد من با دیگری متفاوتم. من سبک و عقیده خودم را دارم. هیچچیز به اندازه کتاب خوب خواندن شما را در شخصیسازی موفق نمیکند. ذهن شما قدرت پردازش و دریافت عمیقی پیدا میکند که ناخوداگاه سبک زندگی و عقاید شما را تحت شعاع قرار میدهد. این تغییر است که شما را از بقیه متفاوت میکند نه صرف بیان یک جمله از فلان نویسنده در فلان کتاب!
ادبیات به نجات زندگی آدمها برخاسته است. ادبیات دست شما را باز گذاشته است که با خواندن یک کتاب خوب به تحولی برسید که در زندگی عادی شاید هرگز به آن نمیرسیدید! ادبیات به شما قدرت فوقالعاده تصور و تخیل را میدهد. این اجازه که خود را جای کس دیگری بگذارید که با همذات پنداری به تصفیه روح و روان خود برسید. شما با خواندن یک کتاب تاریخی و ستمهایی که به انسانهای دیگر روا شده است و با قدرت همذات پنداری به درک عظیمی از زندگی میرسید. رنج تمام انسانها رنج شخصی خود شماست پس دیگر نمیتوانید به ظلم و تبعیض بیتفاوت باشید نمیتوانید خشونت نشان دهید. ادبیات به شما این اجازه را میدهد که با خواندن یک کتاب خوب خود واقعیتان را پیدا کنید با خواندن یک داستان به فلسفه و خودشناسی برسید. ادبیات عظیمترین موتور محرک روح انسان است چون شما را قادر میسازد با خواندن یک داستان به تاریخ یا اجتماع – سیاست – فلسفه – روانشناسی و غیره برسید، فکر کنید و بفهمید.
تفاوات اصلی ادبیات با سایر رشتهها در همین است. شما نمیتوانید یک کتاب صرف فلسفه یا سیاست بخوانید و به همه مفاهیم ذهنی دیگر هم دست بیابید. اما ادبیات زندگی است. چرا؟ چون دقیقا مثل خود زندگی همه چیز را با هم دارد و در بر میگیرد.
خیلی از افرادی که اهل مطالعه هستند خوانندگان ادبیات داستانی را جز خوانندگان جدی نمیشمارند! این افراد در اشتباه محضاند! ادبیات همه آن چیزی است که ما برای زندگی کردن لازم داریم. یک کتاب خوب میتواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. داستانها بیشتر از هر مرجع دیگری به شما آموزش میدهند. یک نویسنده به عنوان یک انسان میخواهد بهترین و عمیقترین دریافت خود از زندگیاش را بنویسد و در اختیار مخاطب قرار دهد، خواندن این بسته اطلاعاتی فشرده دقیقا مانند همان عصاره کیمیاگری است که بعد سالهای آزمون و خطا و تجربه به دست آمده و در چند قطره جمع شده است. هر کتاب خوب همان محلول کیمیاگری از انسانی بزرگ است. چطور میتوانید از سرکشیدن محلول خودداری کنید؟
[ لینک: چطور بیشتر کتاب بخوانیم؟ ]
ما اینجاییم که زندگی کنیم. اما چطور میتوان بهتر زندگی کرد؟ مثل تمام چیزهای دیگر با تمرین! کتاب خوب همان تمرینی است که ما را برای غلبه بر این زندگی غیرقابل پیشبینی کار کشته میکند! ادبیات همان مربی سختکوشی است که عرق شما را خشک میکند و شما را به داخل رینگ میفرستد!
مقاومت نکنید! کتاب خوب بخوانید. شما نمیدانید اما شاید در کتابی که میخوانید جملهای، شخصیتی و یا کلیدی برای قفل درون شما وجود داشته باشد. از باز کردن و وسیع شدن روح خود نترسید. از اینکه در سن کم به تجربه تمام دنیا برسید نترسید. قطعا احساس پیری نخواهید کرد! شما کم کم به قدرت انتخاب و آزادی و رهایی میرسید که دیگر به هرچیزی تن نمیدهید، خود را اسیر زندگی روزمره و بیارزش نمیکنید. ممکن است دیگران مطالعه شما را مسخره کنند چون ترس همین تفاوتها راحتشان نمیگذارد. ترس اینکه نکند او سهم بیشتری از زندگی ببرد و من نه! چون به تدریج شما به زندگی و مجموعه رفتارها و انتخابهایی میرسید که بسیار انسانیتر و رهاتر از زندگی یک فرد غیر کتابخوان است.
در اطراف ما، وقتی صحبت از هوش می شود، معمولا تعبیر مردم، سرعت در عملیات ریاضی، توانایی حل مسائل مهندسی، داشتن حافظه قوی، یا طرح ریزی و اجرای یک نقشه است. این دیدگاه در مورد هوش انسان، بسیار تنگ نظرانه است و بسیاری از تواناییهای مهمی را که در نحوه عملکرد ما در زندگی، نقش تعیین کننده دارند، در بر نمیگیرد. هوش ریاضی، تنها یک جنبه از هوشِ فراگیری است که به گونهی انسان امکان بقا داده است. جنبه دیگر و بسیار مهمی از هوشمندی بشر، هوش عاطفی است.دنیل گلمن (Daniel Golman) روانشناس آمریکایی در کتاب هوش عاطفی به تفصیل در مورد شناخت هوش عاطفی و نحوه فراگیری و تقویت آن صحبت می کند.
آیا هوش، موهبتی تغییرناپذیر است؟ بدان حد که معتقدیم، خیر. آنچه که کتاب پر جاذبه و روشنگر دانیل گلمن مطرح میکند، آن است که مهارت های هوش عاطفی قابل رشد و پرورش هستند، و این رشد تا پایان عمر قابل تداوم است. دانیل گلمن با مطرح ساختن پژوهشهای خارقالعادهای که در زمینه مغز و رفتار انجام شدهاست، نشان میدهد که عواملی نظیر خود آگاهی، اشتیاق و انگیزش، پس زدن یأس، همدلی و مهارتهای اجتماعی دست اندر کارند که گلمن آنها را هوش هیجانی یا به طور عمومیتر هوش عاطفی میخواند.
مهمترین موضوعی که در هوش عاطفی مطرح است، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی اینکه احساسات و عواطف خود را بشناسیم و یک مجموعهی واژگان برای بیان آنها تشکیل دهیم و حلقهی ارتباط میان اندیشه ها، احساسات و واکنش های خود و پیامد انتخاب های مختلف را مشاهده کنیم و این بصیرت را برای تصمیم گیری در موضوعات مختلف از قبیل مواد مخدر، سیگار کشیدن، خشونت و سکس به کار بریم. خودآگاهی همچنین شناخت نقاط ضعف و قوت خویش است. اینکه خویشتن را از دیدگاهی مثبت و واقعی به دور از هر نوع غلو و خودبزرگبینی مشاهده کنیم.
موضوع دیگر کنترل احساسات است: درک این که پشت هر احساس چه چیز نهفته است. برای مثال آیا چون حسادت میکنیم، خشمگین هستیم یا عاملی دیگر در کار است. اینکه یادبگیریم چگونه با نگرانی، خشم، غم و یأس خود مقابله کنیم و بیاموزیم مسوولیت خود را در مورد تصمیمات و اعمال خود بپذیریم و در قبال آنها متعهد باشیم.
مطالعه این کتاب و کار در زمینهی شناخت و فراگیری مهارتهای هوش عاطفی و هیجانی را به همه هموطنان توصیه میکنیم.
کتابخوان ماه مرداد 97
منابع منتخب برای مرداد ماه:
ردیف |
عنوان |
مولف |
ناشر |
1 |
مردی که اسرار سرزمینها را میدانست |
محمود پورهاب |
مدرسه |
2 |
فرشتهها عاشق میشوند |
نعیمه اسلاملو |
تلاوت آرامش |
3 |
روی جاده ابریشم شعر |
محمد قهرمان |
جمهوری |
4 |
تنور و داستانهای دیگر |
هوشنگ مرادی کرمانی |
معین |